دکلمه های اشعار زیبا

دکلمه های اشعار زیبا

این حقیر اشعار مورد علاقه ام رو در این سایت بصورت صوتی میزارم
دکلمه های اشعار زیبا

دکلمه های اشعار زیبا

این حقیر اشعار مورد علاقه ام رو در این سایت بصورت صوتی میزارم

فریدون مشیری

سلام

شعر بسیار زیبای فریدون مشیری همراه با فایل صوتی که خود بنده ی حقیر گوینده اش بودم.


دانلود فایل صوتی 


باور نداشتم که گل آرزوی من

با دست نازنین تو به خاک اوفتد

 

با این همه هنوز به جان می پرستمت

باالله اگر که عشق چنین پاک اوفتد

 

می بینمت هنوز به دیدار واپسین

گریان درآمدی که : فریدون خدا نخواست

 

غافل که من به جز تو خدایی نداشتم

اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست

 

بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست

گوید به من : هر آنچه او کرد خوب کرد

 

فردای ما نیامد و خورشید آرزو

تنها سپیده ای زد و ‌آنگه غروب کرد

 

بر گور عشق خویش شباهنگ ماتمم

دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم

 

تو صحبت محبت من باورت نبود

من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم

 

پاداش آن صفای خدایی که در تو بود

این واپسین ترانه ترا یادگار باد

 

ماند به سینه ام غم تو یادگار تو

هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد

 

دیگر ز پا افتاده ام ای ساقی اجل

لب تشنه ام بریز به کامم شراب را

 

ای آخرین پناه من آغوش باز کن

تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را


فریدون مشیری

 


اینم یه کار دیگه از اشعار فریدون...


دانلود صوتی



کوچه

 

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشۀ ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آید، تو به من گفتی:

ـ «از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیینۀ عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!»

 

با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم»

 

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»

باز گفتم که : «تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق
 ندانم،

سفر از پیش تو هرگز نتوانم،

نتوانم«!

 

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، نالۀ تلخی زد و بگریخت . . .

 

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

 

یادم آید که: دگر از

تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کُنی دیگر از آن کوچه گذر هم . . .


بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

نظرات 5 + ارسال نظر
میترا یکشنبه 2 فروردین 1394 ساعت 15:24

واقعا شعراش قشنگ بود و چه صدای آرام و دل نشین و موزیک ملایم. ترکیب قشنگی شده

بسیار بسیار لطف داری

حسام جمعه 30 آبان 1393 ساعت 01:21

سینا جان صدات عالیه. آرام و دلنشین

ahmadreza سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 12:17 http://artpmp.blogfa.com

عالی بود سیناااااااااااا خیلی احساسشو دوس داشتم ♥

مرسی داداااااااش گلم

دوست سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 09:23

زیبا بود. تکنیک دکلمه کردن خودش داستانی داره. به کارت ادامه بده. موفق باشی.

ممنون

محمد دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 15:30

سلام خیلی عالی بود خیلی لذت بردم ممنون از صدای زیباو اشعار زیبایی که انتخاب کردین .

خیلی ممنون از توجه و نظرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد